عارفه مرادی

تراوشات ذهنی یک نویسنده و شاعر اسدآبادی

عارفه مرادی

تراوشات ذهنی یک نویسنده و شاعر اسدآبادی

آخرین مطالب

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عشق» ثبت شده است

روایتی از کاروان کربلا در روز یازدهم محرم/بعد از عاشورا چه بر سر قافله عشق آمد

 

وای ببین کودکان همره این کاروان
ریزش اشک روان هم به نهان هم عیان

سلسله جنبانشان سرور رضوان حسین
عاشق دریای عشق پادشه این جهان

کو علمت با وفا ای همه خوبی تو را
خون تو شد ساقیا شاخه ی سرو جوان

عترت و نسلت رسول ، گشته به زنجیر و غل
بهر تماشایشان آمده نا مردمان

مهر و مهان، اختران بر سر نی کرده اند
آه چه آمد به سر خون چکد از آسمان

زینب گریان ما دیده چنین ماجرا
محرم این کاروان خم شده همچون کمان

ای که نداری حیا بر شتران هی مکن
جور به اشتر چرا؟ ای همه نامهربان

از در و گوهر سرند سوی کجا می برند
شه به خرابات شام اف به یزید زمان

خطبه بخوان زینبا در پی سجاد ما
برفکنی در جهان پرده از این دشمنان 

دختر سالار دین از غم هجران شهید
بهار غمگین بخوان فتنه ی این کوفیان

  عارفه مرادی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۰۰ ، ۰۹:۰۴
برای فرمانده ام حبیب

روش نوین در عرفان شیعى

 

هر کسی را آرزویی در دل است 
دامنت در دست و پایش در گل است

عقل و هوشم دیده را با دل دهم
جان برای حل این مشکل دهم

ای خدا مجنون حکایت می کند
غصه هایش را روایت می کند

عشق لیلا در دلم انداختی
از من بیچاره مجنون ساختی

آگهی از درد جان سوز درون
ای خدا این عشق من گردد فزون

یاد لیلا در صفایت می کنم
با دلی خونین صدایت می کنم

سعی من اندر صفا لیلای من
مروه ام لیلا، منا لیلای من

آب زمزم در کف لیلا خوش است
مکه هم با آن مه زیبا خوش است

باب او گفتا عزیز جان من
ای پسر جان نور این چشمان من

از خدا درمان خود را کن طلب
التماسش را نما در روز و شب

گفت مجنون درد من داند خدا
بهر من یک نسخه پیچد از شفا

این طبیب ما چو باشد ذوالجلال
می رساند عشق ما را تا کمال

عارفه مرادی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۰۰ ، ۱۸:۵۹
برای فرمانده ام حبیب