عارفه مرادی

تراوشات ذهنی یک نویسنده و شاعر اسدآبادی

عارفه مرادی

تراوشات ذهنی یک نویسنده و شاعر اسدآبادی

آخرین مطالب

uhrm_0df91277-9f16-4cb7-b9a4-e3395f6e50fe.jpg

 

سالهاست که پدر داشتن برایم شده یک قاب...
پدر شده یک خاطره که اسمش روی لب مادرم لبخندی کمرنگ می نشاند...
سالهاست که ندارمت پدر..
سالهاست که این روزها دلتنگت شدم و گفتند روز اخری که رفتی در خواب من را بوسیدی و رفتی...
سالهاست که این خاطره را چسبانده ام تنگ تمام دلتنگی‌هایم...
همین محبت قبل رفتنت را برای خودم جایی آن گوشه گوشه‌های خلوت خودم و خدا و خودت ثبت کرده ام...
هر بار که می گویند پدر، سر به آن خاطره می زنم...
تازه اش می کنم و بارها از مادرم پرسیدم دقیقا برایم بگوید کجای صورتم را بوسیدی و رفتی و نیامدی....
رفتی و یک قاب و یک افتخار و یک سنگ قبر با پرچمی سه رنگ بالای اسم شهیدت برایم حکم پدر داشتن را تداعی کرد...
البته بگویم که کنار تمام دلتنگی هایم مدال افتخار فداکاری‌هایت سینه ام را ستبر و دلم را گرم بودنت می کند...
حتی شده با داشتن یک قاب و یک خاطره..

عارفه مرادی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۱۲/۰۷
برای فرمانده ام حبیب

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی