عارفه مرادی

تراوشات ذهنی یک نویسنده و شاعر اسدآبادی

عارفه مرادی

تراوشات ذهنی یک نویسنده و شاعر اسدآبادی

آخرین مطالب

۱۳ مطلب در آذر ۱۳۹۹ ثبت شده است

بلندترین شب سال
دلم دنبال مادربزرگی می‌گردد
در سن حوا
هم‌سان آدم
که از بر باشد
قصه‌ی انقلاب را
از اول ۴۱
تا چلچله‌ی ظهور
مثلا مادر محمد رسول رضایی
یا همسر شهید حبیب الله لطیفی
قصه‌ای پر از تکبیر
سرشار از صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
ریگان و بوش پدر و بوشک و کلینتون و اوباما و ترامپ
بلندترین روز سال
می‌گفتند جمهوری اسلامی
در همین روز سقوط می‌کند
بلندترین شب سال
می‌گفتند جمهوری اسلامی
در همین شب سقوط می‌کند
تابستان داغ
زمستان سرد
هفته‌ی بعد
یک ماه پس از برجام
بعد از تصویب FATF
بوش بزرگ اما
برف امسال را ندید
و بوش کوچک را یتیم کرد
بنازم تقسیم کار خدا را با کدخدا؛
«آمریکا! تو صدام را از عراق بردار
تا من
 کربلای ۵ را
ببرم تا خود کربلا!» 
شهید رضا رضایی
به‌به
خدا دانای کل قصه‌ی انقلاب است
ما در غرب
غریب بودیم
و در جنوب
مظلوم
ما در کربلا
غریبه بودیم
خدا ما را آشنا کرد
السلام علیک یا اباعبدالله
آری!
من دنبال قصه‌ی سرهای بی‌پیکرم
و نخل‌های سرجدا
و امواج اروند
و قایق عاشورا
و‌ بادگیرهای آبی

و برادران رستمی برادران جمور
و همه‌ی ستواره‌ها
قصه‌ی یلدای من
باید پر از خنده‌های علمدار باشد
در شرق ابوالخصیب
قطعنامه  مرصاد
 غرش توپخانه های غربی جنوبی  
پر از حبیب
پر از خلیل 
پر از محمد رسول 

پر از ‌پنجره‌های قطار اندیمشک
پر از ایستگاه صلواتی
پر از بهارنارنج
و یک لیوان شربت بیدمشک
که بگیرم از دست حاج‌بخشی
و جان بگیرم
با نوای «ماشاءالله حزب‌الله»
و یکی هم آهنگ آهنگران
«هر که دارد هوس کرب‌وبلا بسم‌الله»
هیهات!
ما حتی در شب یلدا هم
اهل کوفه نیستیم
و تنها نمی‌گذاریم علی را
دهه‌ی ۶۰
بعضی‌ها خمینی را به شرط بازرگان می‌خواستند
سال ۸۸
سال ۹۸
بعضی‌ها خامنه‌ای را به شرط اکبر
و این سالیان
به شرط محمود
والله هندوانه‌فروش شب یلدا
این همه برای خریداران
شرط نمی‌گذارد
فوقش شرط چاقو
آنهم چاقوی زنجان
رنگ محبوب زهرا تدین بنفش است؟
دانشگاه چه میخوانید؟ترم چندم هستید؟
کرونا خیلی از امور را مجازی کرده،
بگذریم از 
دیار غواصان دریادل
بچه‌های کربلای ۴ و ۵  بگویم 
از شهید  محمد رسول رضایی 
شهید حبیب الله کاظمی 
یا ایهاالعزیر!
امسال شب یلدا
قصه‌ی آن پسرت را بگو که در شلمچه به شهادت رسید
محمد رسول 
اللهم صل علی محمد
اتفاقا برای «محمد رسول » هم شرط گذاشته بودند
تو را می‌خواهیم
اما به شرت لات
و «علی» را به شرط طلحه و زبیر
یا به شرط محمودک
آن‌روی سکه‌ی حسنک
بهار اما
جریان خون
در رگ‌های حیات طیبه‌ی ولی فقیه است
و ما همه را
به شرط علی می‌خواهیم
خامنه‌ای نبود
در همان قهوه‌خانه‌ی میکونوس
قصه‌ی انقلاب را تمام می‌کرد دشمن
بعضی‌ها از آمریکا می‌ترسند
بعضی‌ها از اروپا
خط‌قرمز بعضی
حسنک است
و بعضی
محمودک
و بعضی
مستر تَکرار
تقریبا هیچ
خط‌قرمز ما اما
بیت دارد عین ابیات حافظ
هر مادر شهیدی
یک غزل
یک قصه
قصه‌ی محمد رسول 
یک قصه ی حبیب 
یک قصه ی  رضا 
یک قصه ی خلیل
یک قصه ی علیرضا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آذر ۹۹ ، ۲۰:۳۸
برای فرمانده ام حبیب

🌷بسم رب الشهدا🌷

به بهانه ولادت حضرت زینب (سلام الله علیها)، روز پرستار و به امید نابودی ویروس منحوس کرونا

سلام بر شما پاسدارانِ سفید پوشِ سنگرِ ایمنی و سلامت، که رزمندگانِ خطِ مقدمِ این روزهایِ ایرانید.

رزم دلاورانه شما با دشمنِ سلامتی مردم، از رزم رزمندگان جبهه های امنیت و اقتدار و حفاظت از مرزهای ایران کمتر نیست.


پاسدارانی که یک روز در مقابل چهل کشور دنیا، هشت سال مردانه ایستادند و جنگ جهانی سوم را با پیروزی پشت سر نهادند.

پاسدارانی که یک روز برای دفاع از حریم مکتب اهل بیت، جانشان را کف دست نهادند و وهابیون تکفیری را به نابودی کشاندند.

پاسداران سرخ پوش آتش نشانی که یک روز دل به دریای آتش پلاسکو زدند و قهرمانانه با هُرم آتش، پیکار کردند و سوختند تا جان و مال دیگران نسوزد.

پاسدارانی که یک روز برای دفاع از عصاره ملت (مجلس شورای اسلامی)، از جانشان گذشتند تا نمایندگان ملت آب در دلهایشان تکان نخورد.

پاسدارانی که یک روز خود را مانعی در برابر سیل خروشان قرار دادند تا شهر و خانه مردمانشان ایمن بماند.

پاسدارانی که در هر مصیبت و بلا و گرفتاری، جلای شهر و دیار و زن و فرزند می کنند تا از رنج هم وطنانشان بکاهند و امید، شادابی و نشاط را به پیکر بی رمقشان تزریق کنند، تا ایران بماند و ایرانی در همه جای وطن احساس امنیت، شادی و سلامتی کند.

اگر بخواهیم از تک تک حماسه های پاسداران بنویسیم، منظومه ای طولانی خواهد شد از ایثار و تلاش و جانبازی و نستوهی آنها.

اما امروز پاسداران سفید پوشی که سپر بلای مردم نگران و دردمند ایران شده اند، مصمم شده اند تا با نحوست ویروسی بجنگند که این بار با تمام کوچکی، بینی همه ابرقدرتها و ابر مستکبران عالم را به خاک مالیده و هیبت پوشالیشان را به تحقیر نشسته است.

درود بر شما و بر غیرت و حمیت و نستوهیتان که برای هزارمین بار اقتدار و تعصب ایرانی را همراه با محبت و مهربانی به تصویر کشیده اید.

هُــوَ لِیْـــلا وُ تَمامَاً هَــمِـه اَزْ دَمْ مَـــجْنـونْ

و درود بر شهیدانتان که مانند شهدای خط مقدم نبرد نابرابر هشت ساله و دفاع از حرم و امنیت و وطن و هسته ای و مرزبانی و....، شهید راه سلامتی و نجات هم وطنانتان شده اند.

روزتان مبارک فرشته های سفیدپوش قهرمان
ولادت حضرت زینب س

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آذر ۹۹ ، ۰۸:۳۰
برای فرمانده ام حبیب

این روزها سردرگم و کلافه و سردر گریبان در حصار تنگ دنیایی پر از آشوب گم گشتیم ....
این روزها دل مرده  و حیران در چهل پیچ آشفته ی دوران در انزوای قلبهای بی سر و سامان گم گشتیم ......
این روزها  در برزخ طولانی تردید و انکار  و نبایدها در حجم انبوه نبودنها و رفتن ها گم گشتیم ....
این روزها تاریکی مطلق سیاهی و سیاهی و سیاهی شب و ظلمت شبیه بوم شوم جنگل وحشت دل تنهایمان را سخت آزرده...
اما میان این همه آشفتگی و ترس از این دنیای بی رافت دلی داریم که خوش گشته به عطر سیب و  رد پای مردی از تبار نور  از نسل گل یاس یادگار  منجی عالم که بود ختم رسل اما گلی از نسل او  پایان دهد  اخر تمام دردها و رنجها و ظلمهای این بشر این ظاهرا انسان با خوی سخیف و پست شیطانی ....پایان دهد این حجم از اندوه انسانی ....
خطابش میکنم با رنج و درد و بی قراریها و این قلب پریشانم؛
 فدای تو شوم آقا بیا که سخت نالانم...
فدای چشمهای مضطر و قلب پر از دردت ، بیا دنیا شده یک جنگل انبوه با تاریکی و وحشت بدون نور ماهی در شبی تاریک و پر ظلمت ....
بیا آقا بیا ماه شب تار جهان پر زغوغا شو ...
بیا آقا بیا خورشید باش و گرم کن این قلبهای یخ زده از ظلم و ویرانی...بیا آقا بیا جانم فدای چشمهایت که شود از این همه درد بشر چون ابر بارانی ...‌‌
بیا آقا بیا دلتنگم  و تنها امید این دل خسته  صدای ربنای توست که روزی بشنود تا دردها درمان شود ...تا کودکان بی ترس از آینده ای مبهم دوباره کودکیها را میان کوچه ها بازی کنند و پیرهامان شاد از خیری که گشته عمرشان با دیدنت چون کشتی از گِل گذشته و جوانهای پر از تردید نور رحمتت بر قلبشان تابد  .....
بیا آقا دلم تنگ است و هر جمعه شبیه یک پرنده در قفس مانده که بال و پر برایش نیست و هر دم به امید وصال آسمان خود را به دیوار بدون روح میکوبد ،
 تمام ذکر من این است ؛
امید غریبانه تنها کجایی ؟
عزیز دل مادر و قلب مولا کجایی ؟
چراغ شب کوچه ی تار دلها کجایی ؟
تمام امید ای تجلی عشق ای مسیحا کجایی ؟
شفیق و رفیق و مراد دل آل طاها کجایی ؟
حبیب دل دردمند و پر از ماتم ما کجایی ؟
کجایی
کجایی
کجایی
نگارا کجایی ؟؟؟؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۹ ، ۰۸:۴۹
برای فرمانده ام حبیب

هرگاه شب جمعه ها شما شهدا را یاد کنید،
آنها شما را نزد سیدالشهدا یاد می کنند 
(شهید مهدی زین الدین)
شادی ارواح طیبه شهدا

اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۹ ، ۱۸:۱۸
برای فرمانده ام حبیب

حاج آقا قرهی:

هر شب دقایقی را با آقا صحبت کنید. عزیز دلم! در موقع خواب و خلوت، نگذاری یک موقع خستگی بر تو غلبه کند، ولو شده لحظاتی با آقاجان حرف بزن! آقاجان خیلی این حرف زدن را دوست دارند. این که من تأکید می­کنم؛ چون ثمراتش را اولیاء دیدند و بیان کردند.

یک مدّت با آقا حرف بزن، عادت کن، یک مدّت خودت را مکلّف کن که با آقا حرف بزنی، ببین آقا چگونه به تو عنایت می­کند؟! ببین چه می­بینی؟!

آقاجان! ببین وقتی حرف می­زنیم، جوان­ها بیشتر گریه می­کنند. اسم شما که می­آید، ببین این جوان­های عزیز چه حالی دارند و چه اشکی می­ریزند؟! دوست دارند. آقا! به حقّ این جوان­ها یک نگاهی هم به ما بدبخت­ها کن! ما که عمر و زندگی­مان را باختیم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۹ ، ۱۸:۰۵
برای فرمانده ام حبیب

 

خیلی گشتیم
نه پلاکی 
نه کارتی 
هیچ چیزی همراهش نبود.

لباس فرم سپاه تنش بود 
چیزی شبیه دکمه پیرهن در جیبش نظرم را جلب کرد.
خوب که دقت کردم، دیدم یک نگین عقیق است که انگار جمله ای رویش حک شده 

خاک و گل هارو پاک کردم دیگر نیازی نبود دنبال نشانی بگردیم....

روی عقیق نوشته بود 
به یاد شهدای گمنام

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۹ ، ۰۱:۰۷
برای فرمانده ام حبیب

‍ ‍ بیانیه خادمین شهدا
در پی ترور دانشمند سرفراز #محسن_فخری_زاده

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ
مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا


صهیونیسم و استکبار جهانی که قرنها با استعمار ملتها و براندازی تمدنها و تجاوز به جان و اموال ملتهای مظلوم، ظاهر خود را مرفه و آراسته نشان می دهد، در باطن همان گرگ خونخواری است، که در قرن اخیر صدها جنگ تجاوز کارانه را به جهان تحمیل نموده و مینماید.
انقلاب پیامبر گونه و معجزه آفرین ایران اسلامی، نقطه عطفی تاریخی در مقابله با این هیولای جهنمی و ضد بشری بوده و هست.
 تحریم ،تهدید و ایجاد محدودیت در همه عرصه هاجز رسوایی و شکست برای آنها و ثبات و پیشرفت برای ملت ما، ثمری نداشته است.
ما خادمین  نیز  با خدای خود عهد می بندیم که راه شهید محسن فخری زاده و همه شهدای ترور  انقلاب اسلامی را با تمام همت و تلاش خستگی ناپذیر خود ادامه دهیم.

 

 ▪️شهادت دانشمند سرفراز محسن فخری زاده را به خانواده آن عزیز، امت شهید پرور، مقام معظم رهبری و مولایمان حضرت مهدی (عج ا..) تبریک و تسلیت عرض می نماییم.

أَلَیسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ 

ما با جمعه ها عهدی دیرینه داریم
۱۳۹۹/۰۹/۰۸

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۹ ، ۰۹:۰۶
برای فرمانده ام حبیب

هوالحکیم

آه من از جنس نیاز نبود ...

سال ها دلم را با این امید و آرزو خوش کرده بودم که « اگر آه تو از جنس نیاز است / در باغ شهادت باز باز است »

راستش را بخواهید باورم نمی شد که روزی در باغ شهادت گشوده شود و من راهی به درون پیدا نکنم. به گمانم در تمام این سالها خودم را فریب داده بودم. شاید هم کلاه سرم رفته بود و خیال می کردم در مسیر شهادت حرکت می کنم.

نمی دانم؛ اصلاً چه قرقی می کند؟ مهم این است که من با این همه ادعا سزاوار شهادت نبودم.

حالا من مانده ام و یک بغل دعای رد شده. من مانده ام و یک حسرت همیشگی. من مانده ام و سکوت سنگین آسمان.

اینروزها حال جامانده های جنگ را بهتر می فهمم. حال مو سپید کرده هایی را که غروب پنج شنبه در لابلای قبور شهدای بهشت حضرت زهرا (س) قدم می زنند و چشمانشان همیشه خیس است. حال آن همرزم شهیدی را که می گفت بعد از رفتن رفیقم نمی توانم در چشم مادرش نگاه کنم.

کاش آه من هم از جنس نیاز بود. خدایا! نکند که روی اعلامیۀ مرگ من بنویسند مرحوم مغفور. نکند روی سنگ مزار من بنویسند این بیچاره هم شهید نشد.

خدایا! می دانم که با معیارهای انتخابت فاصله دارم. می دانم که هیچ چیز من شبیه شهدا نیست. می دانم که شایستۀ شهادت نیستم ولی به لطف و کرم تو ایمان دارم. می دانم که اگر تو بخواهی من هم شهید می شوم.

خدایا! « مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا » نیستم ولی در اشتیاق به شهادت صادقم. خدایا تو کمک کن که نامم در فهرست « مِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا » ثبت شود و روزی من هم حاجت روا شوم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۹۹ ، ۰۰:۵۴
برای فرمانده ام حبیب

بانو همیشه خیر شما میرسد به ما
از تو چقدر بوی رضا میرسد به ما
شاعر شدم که دعبل دربارتان شوم
هرچه نمیرسد، که عبا میرسد به ما
این شور هیئتی جوانان شهرمان
از آب شور شهر شما میرسد به ما
وقتی مزار حضرت زهرا مزار توست
بوی بهشت هم زِ دوجا میرسد به ما
از لطف بیکرانه ی تو جمکـرانی ام
از هرسه شنبه حس دعا میرسد به ما
بانو جواب پرسش من را خودت بده
آیا برات #کـرب_و_بلا میرسد به ما؟
#خادم_نـوشـــت:
#خــانـم_جــان
بی سبب نیست، شما جلوه یِ اسرار شدی
اولین فاطمه هستی، که حرم دار شدی
صلی الله علیڪ یا سیدناالمظلوم یا فاطمه معصومه

#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۹ ، ۱۰:۲۱
برای فرمانده ام حبیب


همانند فهمیده ها گشته بود 
و مانند بهنام ، سر گشته بود 
جوانی که بذر دعا کِشته بود
به تقدیر دست قضا کُشته بود

همان دانش آموز درس شهود
جهادش به روز و شبش در سجود 
تأسی نموده به حرف و عمل
به اهلای ابن الحسن من عسل

محمد رسولِ رضایی ! درود
خوشا خواندنت از شهادت سرود

تو ای لاله دشت شور و شعور 
نوایت پر از نغمه های سرور

به سن سیزده ساله اما بزرگ
وصیت گری چون بزرگان سترگ

به تشییع جسم خود ای شیر مرد 
وصیت نمودی به از  پیر مرد

زنید آتش آن پرچم خصم را
تجاوزگر و پهلوان پشم را

تو شادی و شور از پدر خواستی
نه از مام خون جگر خواستی 
سرودی، چنان شاه گلگون کفن
بخوانید و  اِبنی فِدا بالوطن

کند نام تو در دو عالم صعود 
یل بی ریا در قیام و قعود

بیا روز محشر ، به حق رسول 
به دلپر نظر کن ، محمد رسول

#دلپر = روح الله رستمی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۹ ، ۱۲:۴۲
برای فرمانده ام حبیب